با شلیک توپ مستقیم تانک، ترکش،
پهلویی شهید حاج حسن عینعلی را شکافت.
آرام « یا زهرا »، « یا زهرا » می گفت.
با اشاره ش فهمیدم چیزی می خواد بگه.
گوشم را کنار دهانش بردم.
گفت: سر و رویم را با چفیه بپیچید!
مبادا روحیه ی بچه ها تضعیف بشه.
موقع جدا
شدن گفت:
دنیا ارزش ماندن ندارد....
و من هم میدانم که دیگر بر
نمیگردم...
اما در این دنیا تنها نگران
یک چیز هستم ... و آن هم دخترم است ...
بدون من اذیت خواهد شد...
چون نمیخواستم حرفاشو باور
کنم .... نگاه خاصی بهش کردم و گفتم...:
این چه حرفیه که میزنی..!!!
حرفم را قطع کرد و گفت :
برایم مثل روز روشن است که
دیگر بر نمیگردم
....
یا
زهــــــــــــــــــــــــــــرا س...
بگذارید بعد از مرگم بدانند و بدانید.
همان طورکه اساتید بزرگمان می گفتند که نوکر محال است صاحبش را نبیند، من نیز
صاحبم را،محبوبم را دیدار کردم.اما افسوس که تا این لحظه که این وصیت را می نویسم
دیدار مجدد او نصیبم نگشت.بدانید امام زمان(عج) حی و حاضر است.
هر کس در نمازهای واجب یا مستحب خود سوره کوثر را قرائت نماید
خداوند از آب حوض کوثر به او بنوشاند و کنار درخت طوبی همجوار
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم خواهد شد.
خندید و رفت...
روحمان به یادشان شاد...