شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

تلنگر

✍شیخ رجبعلے خیاط تعریف میکرد :

✅در نیمه شبی سرد زمستانی
در حالی که برف شدید میبارید و تمام کوچه و
خیابان ها را سفید پوش کرده بود ؛
از ابتدای کوچه دیدم که در انتهای کوچه کسی
سر به دیوار گذاشته و روی سرش برف نشسته است!
باخود گفتم شاید معتادی دوره گرد است که
سنگ کوب کرده!
جلو رفتم دیدم او یک جوان است!
او را تکانی دادم!
بلافاصله نگاهم کرد و گفت چه میکنی !
گفتم : جوان مثه اینکه متوجه نیستی !
برف، برف ! روی سرت برف نشسته!
ظاهرا مدت هاست که اینجایی
خدای ناکرده می میری!!!

جوان که گویی سخنان مرا نشنیده بود!
با سرش اشاره ای به روبرو کرد!
دیدم او زل زده به پنجره خانه ای!
فهمیدم " عاشـــق " شده!

نشستم و با تمام وجود گریستم !!!
جوان تعجب کرد ! کنارم نشست !
گفت تو را چه شده ای پیرمرد!
آیا تو هم عاشــق شدی؟!
گفتم قبل از اینکه تو را ببینم فکر میکردم عاشــقم!
عاشـق مـهدے فاطــمه♥️

ولی اکنون که تو را دیدم چگونه برای رسیدن به
عشقت از خود بی خود شدی فهمیدم
من عاشق نیستم و ادعایی بیش نبوده !

مگر عاشق میتواند لحظه ای به یاد معشوقش نباشد!!

✨ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ✨

شقایق وسینه ای سوخته

نتیجه تصویری برای شقایق سرخ

شقایق هم از دل عاشق وبیقرارت خبر داشت

 که ...

دشت های جنوب مملو شده ازعطر گلهای سرخ داغدار


بیقراران وصل وسینه سوختگان طریق عاشقی

رفتند تا من وتو در خفت این چند روزه حیات دنیایی نمانیم

کمی تلنگر  به جان عزیزت بزن

تلنگر،باران

 
تلنگر کوچکی است باران

وقتی فراموش میکنیم آسمان کجاست

اینروزها باز دلم برای خودم گرفته است


اینروزها باز دلم برای خودم گرفته است

دلم برای خوب بودن وخوب شدن لک زده است


اینروزها نبودنت را هم عده ای می فهمند و


بودنت را خیلی ها نمی فهمند

از انهایی گله دارم که بودنت را می فهمند

انهایی که نمی فهمند که نمی فهمند باشد که

روزی نبودنت تلنگری باشد بر پیکرشان

گاهی حالم از تمام انهایی که مدعی بودند

بهم میخورد که فلانی ما تورا ..... داریم


ولی دروغشان انقدرها هم طولی نکشید که بر ملا شد

تلنگر





تلنگر کوچکی است باران؛
وقتی فراموش می کنیم که آسمان کجاست ...

*****************

تمام شهر ، تو را می خوانند
تنها
منم که تو را می نویسم ...!

**************

انگشتانم که لای ورق های دیوان حافظ می رود ...
دست دلم میلرزد
اما به خواجه میسپارم تا امید را از دلم نگیرد
دلم میخواهد همیشه بگوید :
یوسف گمگشته باز آید به کنعان

غم مخور ...