شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

ماه کنعان



آپلود عکس ، آپلود ، سایت اپلود عکس

آقا اجازه!

دست خودم نیست خسته‌ام!
در درس عشق من صف آخر نشسته‌ام!
یعنی نمی‌شود که ببینم سحر رسید؟
درس غریبِ غیبت کبرا به سر رسید.
آقا اجازه!
بغض، گرفته گلویمان؛
آنقدر رد شدیم که رفت آبرویمان
استاد عشق!
صاحب علم!
گل بهشت!
باید که مشق نام تو را تا ابد نوشت!

اللهم عجل لولیک الفرج


عده ای در اطراف امام صادق(ع) نشسته بودند
 و قرآن می خواندند
قاری خواند: والشمس وضحها..
امام گفت: خورشید محمد (ص) است که دین را
 برای مردم روشن کرد

قاری گفت: والقمر اذا تلها...
امام دوباره فرمود: ماه علی است بعد از محمد
قاری خواند: والنهار اذا جلها..

امام فرمودند:
روز مهدی است که
 تاریکی های ظلم را مانند پرده می درد.

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج


چه خوش است من بمیرم به ره ولای مهدی
سر و جان بها ندارد که کنم فدای مهدی


همه نقد هستی خود ، بدهم به صاحب جان
که یکی دقیقه بینم رخ دلگشای مهدی
3184c908.gif

لزوم آمادگى و زمینه سازى براى ظهور قائم

 
جمعى از شاگردان و اصحاب امام صادق   علیه السلام

در محضرش به گرد هم آمده بودند، و سخن از ظهور و خروج

امام قائم   مى گفتند، امام صادق   علیه السلام سخن

آنها را مى شنید، تا اینکه آن حضرت به آنها رو کرد و فرمود:

کجائید شما؟ هیهات ، هیهات ، سوگند به خدا آنچه

که شما به سوى او چشم مى کشید و در انتظارش هستید

نمى آید مگر اینکه غربال شوید، نه به خدا آنچه به

سویش ‍ چشم دوخته اید، واقع نمى شود مگر اینکه

زیر و رو و برسى شوید، نه به خدا، آنچه چشم

به سویش افکنده اید، پدیدار نمى شود مگر اینکه ،

جدا شوید، نه به خدا آنچه به سویش ‍ چشم کشیده اید،

نمى آید مگر بعد از نومیدى ، نه به خدا آنچه به

جانبش چشم گشوده اید نمى آید مگر وقتى که

شقاوت به شقاوتمند، و سعادت به سعادتمند برسد.


یا قمر بنی هاشم


تا علقمه امّا به لب عطشان رفت
تیر آمد و مشک ساقی طفلان رفت
تیر دگر آمد و علمدار افتاد
در خیمه همه منتظر، امّا جان رفت
kabotar.kabotar.kabotar.kabotar.kabotar.kabotar.

یا صاحب الزمان عج

دعایش کن کسی را که هرشب برایت دعا می کند....
بخواه هرآنچه خواهی...
و روزیت را از او طلب کن ....

که آماده اجابت حاجت توست..
صدایش کن که او به انتظار صدای توست...
او خواهد آمد .......................

یااباصالح

 

چه جالبند واژه های وارونه:
گنج و جنگ
درمان و نامرد
قه قه و هق هق
اما درد همان درد است
یا اباصالح دلم آرامش وارونه میخواهد
....
شمارا....
تعجیل در فرج آقا صلوات..

ارامش


دلم “آرامش” وارونه می خواهد؛ یعنی : “ش م ا ر ا” *.*.*امام زمان (عج)*.*.* ---------- غیر از ضرر چیزی برای شما نداشتم... حتی نیامده ست به کارت دعای من...

یوسف زهرا

با چشم شهر آشوب خود، ما را زلیخا می کنی
یعقوب چشمان مرا، تنها تو بینا می کنی
دیگر نمی داند کسی، فرق ترنج و دست را
یوسف! تمام شهر را، داری زلیخا می کنی
دروازه های نور را، بستند و ما و تیرگی
کی می رسی و ناگهان، دروازه را وا میکنی ؟
باغ زمستان دیده ام، با شاخه هایی یخ زده
کی تو بهار، ناگهان! ما را شکوفا می کنی ؟
آه ای قیام قامتت، آشوب روز واپسین!
چه محشری با قامتت، یک شب تو برپا میکنی؟
فردای من امروز شد، امروز من، دیروز شد
تا کی بگو ، ای نازنین! امروز و فردا می کنی ؟
بی تو گذشت این جمعه هم، ای صاحب عصر و زمان (عج) !
عصر کدامین جمعه را، صبح تماشا می کنی ؟

ان مرد در....


آن مرد در باران.............
چقدر دوست دارم باران را

آب

بچه ها یکی یکی شهید میشدند... کار او شده بود سینه خیز رفتن میان مجروحان.
آب میخواستند، آب نبود...
با یک کلمن آب برگشت...سینه خیز میان بچه ها،
به شوق آب رساندن...صداشان بلند بود :
- یا اباصالح المهدی ادرکنی ... آب مانده بود دستش...همه شهید، همه چاک چاک...
هرکدام از آنها برای خود یک گردان بودند..یک لشکر...
ساعت دو بعد از ظهر اخبار گفت عملیات فرمانده کل قوا
 با سه کیلومتر پیشروی موفق بوده است...مردم خوشحال از
این پیروزی...
اما او گریه میکرد... شصت
 نفر از یاران مانده بودند
زیر آفتاب داغ...همه شهید ، همه چاک چاک


شهید ردّانی پور