ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
♥•٠·˙♥•٠·˙ ♥•٠·˙ ♥•٠·˙ ♥•٠·˙
بوی بهشــت می وزد از سمت روضه ات
هــوش از سر ملائکه با این شمیــم رفت
می خواستی که لیــلی لیلای مــا شوی
رفتی به روی نیــزه و مجنـون شدیم رفت
♥•٠·˙♥•٠·˙ ♥•٠·˙ ♥•٠·˙ ♥•٠·˙
آخر شب بود . نشسته بود لب حوض داشت وضو می گرفت.
مادر بهش گفت : پسرم تو که همیشه نمازت
رو اول وقت می خوندی چی شده که ... ؟! البته
ناراحت نباش حتما کار داشتی که تا حالا نمازت عقب
افتاده محمد رضا لبخندی زد و بعد از اینکه
مسح پاشو کشید گفت : الهی قربونت برم مادر !
نمازم رو سر وقت مسجد خوندم . دارم تجدید
وضو می کنم تا با وضو بخوابم ؛ شنیدم هر کس قبل
خواب وضو بگیره و با وضو بخوابه ، ملائکه تا
صبح براش عبادت می نویسن.
شهید محمدرضا میدان دار
منبع : مجموعه همکلاسی آسمانی 5-2-41 ص 47