شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

جوانی




کم کم جوانی رفت و
حالا وقت پیری ست
این زندگی هم رو به پایان است بی تو
لیلی خبر دارد که مجنون در چه حال است ؟
مجنون کماکان در بیابان است بی تو

ای مهربان



ای مهربان من تو کجایی که این دلم

مجنون روی توست که پیدا کند تو را
ای یوسف عزیز چو یعقوب صبح و شام
چشم به کوی توست که پیدا کند تو را...

ازیاد رفته


 ای وای براسیری کز یاد رفته باشد 
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
 

آه از دمی که تنها، با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم ، چون باد رفته باشد 

امشب صدای تیشه ،از بیستون نیامد
شایدبه خواب شیرین فرهاد رفته باشد 


خونش به تیغ حسرت ، یارب حلال باد
صیدی که از کمندت ، آزاد رفته باشد 


از آه دردناکــــی ســـازم دلـــــت را 
وقتی که کوه صبرم ، برباد رفته باشد 

رحم است براسیری کز گرد دام زلفت 
با صد امیدواری ، نا شاد رفته باشد 

شادم که از رقیبان دامنکشان گذشتی 
گو مشت خاک ماهم بر باد رفته باشد 

پرشور از حزین است امروز کوه وصحرا 
مجنون گذشته باشد، فرهاد رفته باشد 
 

حزین لاهیجی

بوی بهشت


♥•٠·˙♥•٠·˙ ♥•٠·˙ ♥•٠·˙ ♥•٠·˙
بوی بهشــت می وزد از سمت روضه ات
هــوش از سر ملائکه با این شمیــم رفت
می خواستی که لیــلی لیلای مــا شوی
رفتی به روی نیــزه و مجنـون شدیم رفت

♥•٠·˙♥•٠·˙ ♥•٠·˙ ♥•٠·˙ ♥•٠·˙

مجنون


پاهای بوسه داده به مین یادشان بخیر
خورشیدهای خاک نشین، یادشان بخیر

پل‌های آسمان به زمین، یادشان بخیر
با خون نوشته‌های «به مجنون خوش آمدید»

بعد از تقاطع دل و ایمان، یادشان بخیر

╗═════════════════════════════════════╔
✿،؛،✿،؛،✿الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✿،؛،✿،؛،✿
╝═════════════════════════════════════╚

شلمچه



می خواهم باز بیایم
انقدر درگیر دنیا شده ام که فراموشتان کردم
انقدر الوده شده ام که فقط می خواهم بیایم
بگوییم شهدا کمکم کنید
من در این منجلاب غرق شدم دستی برارید
.....

مادرسلام

مادرسلام

الان طلائیه ام...

تورابه خدادیگرنامه ننویس...نپرس چرا!!!که بغضم می ترکد.

من ومامیجنگیم تاخدایی ترین آسمان جهان مال توباشد.

مادر،برایم دعاکن...برای دلت دعامیکنم...

دستنوشته ای ازشهدا

صلوات