ای وای براسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها، با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم ، چون باد رفته باشد
امشب صدای تیشه ،از بیستون نیامد
شایدبه خواب شیرین فرهاد رفته باشد
خونش به تیغ حسرت ، یارب حلال باد
صیدی که از کمندت ، آزاد رفته باشد
از آه دردناکــــی ســـازم دلـــــت را
وقتی که کوه صبرم ، برباد رفته باشد
رحم است براسیری کز گرد دام زلفت
با صد امیدواری ، نا شاد رفته باشد
شادم که از رقیبان دامنکشان گذشتی
گو مشت خاک ماهم بر باد رفته باشد
پرشور از حزین است امروز کوه وصحرا
مجنون گذشته باشد، فرهاد رفته باشد
حزین لاهیجی
♥•٠·˙♥•٠·˙ ♥•٠·˙ ♥•٠·˙ ♥•٠·˙
بوی بهشــت می وزد از سمت روضه ات
هــوش از سر ملائکه با این شمیــم رفت
می خواستی که لیــلی لیلای مــا شوی
رفتی به روی نیــزه و مجنـون شدیم رفت
♥•٠·˙♥•٠·˙ ♥•٠·˙ ♥•٠·˙ ♥•٠·˙
الان طلائیه ام... تورابه خدادیگرنامه ننویس...نپرس چرا!!!که بغضم می ترکد. من ومامیجنگیم تاخدایی ترین آسمان جهان مال توباشد. مادر،برایم دعاکن...برای دلت دعامیکنم... دستنوشته ای ازشهدا صلوات