شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

شهید عبدالحسین برونسی



خانه ما آفتاب گیر بود. از اواسط بهار تا اوایل پاییز من وچند تا بچه قد ونیم قد،
دایم با گرما دست و پنجه نرم می کردیم. فقط یک پنکه درب وداغان داشتیم.
من نمی دانستم عبدالحسین فرمانده گردان است ولی می دانستم حقوق
او کفاف خریدن یک کولر را نمی دهد. یک روز اتفاقی فهمیدم از طرف سپاه
تعدادی کولر به او داده اند تا به هر کس خودش صلاح می داند بدهد.
 بعضی از دوستانش واسطه شده بودند تا یکی از آنها را ببرد خانه خودش.
قبول نکرده بود. بهش اصرار کرده بودند. گفته بود: این کولرها مال اون
خانواده هاییه که جگرشون داغ شهید داره، تا وقتی اونا باشن،
نوبت به خانواده من نمی رسه.   شهید عبد الحسین برونسی

منبع : برگرفته ازپایگاه منبرک

شهادت


سردار شهید مهدی زین الدین , zeynedinسردار شهید مهدی زین الدین , zeynedinسردار شهید مهدی زین الدین , zeynedin
عـقـل گـفـت: کنج عافیت و سلامت را رها کردن
و گام در راهی چنین پر مخاطره نهادن شرط مصلحت نیست!
عـشـق بانگ برآورد: الرّحیل! که دنیا خانه
 فناست و به هیچ کس وفا نمی‌کند...

شهید کاوه


از پادگان تا خانه شان پیاده ده دقیقه هم راه نبود ولی یک ماه تمام خانه نرفت

بسکه کار را جدی گرفته بود . گاهی پدر و مادرش می اومدند دم در پادگان دیدنش!

شهیدمحمود کاوه

منبع : منبع : سایت سبک بالان

شهید تاجیک

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

به خاطر کار حسین از ارومیه رفتیم سیرجان.

شرایط برام خیلی سخت بود.از یه طرف آب و هوا

غیر قابل تحمل بود و از طرفی زندگی با صاحب خونه ی بداخلاق.

یه روز دیگه طاقتم طاق شد و گفتم:""

زندگی تو این شرایط خیلی برام سخت شده"".

حسین هم سریع رفت یه خونه با موقعیت بهتر اجاره کرد.

دو ماه از رفتنمون به خونه دوم گذشته بود که

فهمیدم اجاره ای که واسه این خونه می ده از

حقوق ماهیانه اش بیشتره. بهش گفتم:""

خواهش می کنم بریم یه خونه دیگه.

نمی خوام بیشتر از این اذیت بشی"". گفت:""

نمی خوام همسری که تموم قوم و خویشش

رو ول کرده و به خاطر من به یه زندگی ساده

تن داده و از شهر خودش دور شده رو، ناراحت ببینم"".

  شهید حسین تاجیک