شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

رسم ورسوم

 زمان ما هم مثل همیشه رسم و رسوم ازدواج
زیاد بود و تجملات بیداد میکرد. ولی ما
از همان اول ساده شروع کردیم،خریدمان
یک بلور و دامن
برای من بود و یک کت وشلوار برای مرتضی.
چیز دیگری لازم نمی دانستیم! به حرف و حدیثها و
 رسم و رسوم هم کاری نداشتیم،خودمان برای
زندگیمان تصمیم می گرفتیم همین ها بود که زندگی
را زیباتر میکرد.  شهید سید مرتضی آوینی
منبع : بانوی ماه2،ص12

قران کریم


مهریه ما یک جلد کلام الله مجید بود و یک سکه طلا.
 سکه را بعد عقد بخشیدم اما آن یک جلد قرآن را
 محمد بعد از ازدواج خرید و صفحه اولش اینطور نوشت:
امیدم به اینست که این کتاب اساس حرکت مشترک ما باشد
 و نه چیز دیگر،که همه چیز فنا پذیر است جز این کتاب.
حالا هر چند وقت یکبار که خستگی بر من غلبه میکند،
این نوشنه ها را میخوانم و آرام میگیرم.
  شهید محمد جهان آرا
منبع : بانوی ماه5،ص14