هفده سالش که شد ازدواج کرد; با دختر خاله اش. عروسیش خانه پدرزنش بود; توى برّ
بیابان. همه را که دعوت کرده بودند، شده بودند پنج شش نفر. خودش گفته بود «به کسى
نگوئیم سنگین تره!» همسایه ها بو برده بودند محمد از رژیم خوشش نمى آید. مى گفتند «پسر فلانى خراب کاره» عروسیش را دیده بودند. گفته بودند «ازدواجش هم مثل مسلمون ها
نیست.» شهید بروجردی منبع : برگرفته از مجموعه کتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | عباس
رمضانی