▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀
امام:
با پشتیبانی ملت توی دهن این دولت می زنم .
تا زنده ایم نخواهیم گذاشت هستی ما به کام امریکا برود .
ما با سینما تلویزیون مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم!
یک روز گرم تابستان ، با مهدی و چندتا از بچه های محل ، سه تا تیم شده بودیم
و فوتبال بازی میکردیم . تیم مهدی یک گل عقب بود. عرق از سر و روی بچه ها می ریخت .
بچه ها به مهدی پاس دادند ، او هم فرصت خوبی برای خودش فراهم کرد؛ تو همین لحطه حساس ،
به یکباره مادر مهدی آمد روی تراس خانه شان که داخل کوچه بود و گفت :
مهدی ، آقا مهدی ، برای ناهار نون نداریم؛ برو از سرکوچه بگیر مادر.
مهدی که توپ رو نگه داشته بود ، دیگه ادامه نداد .
توپ را به هم تیمی اش پاس داد و دوید به سمت نانوایی !
شهید مهدی زین الدین
منبع : یادگاران ، ص 2