شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

مطیع رهبر

ما رهبر را برای دیدن نمی خواهیم

نقل از : امیر منجر

یکی از عملیات مهم غرب کشور به پایان رسید ، پس از هماهنگی ، بیشتر رزمندگان به زیارت حضرت امام رفتند ،

با وجود این که ابراهیم در آن عملیات حضور داشت ، به تهران نیامد .رفتم و از او پرسیدم :چراشما نرفتید؟!

ابراهیم گفت : نمیشه همه بچه ها جبهه ها را خالی کنند ،باید چند نفری بمانند .

گفتم : واقعا به این دلیل نرفتی ؟!

مکثی کرد و گفت: ما رهبر را برای دیدن و مشاهده کردن نمیخواهیم ما رهبر را میخواهیم برای اطاعت کردن. 

من اگر نتوانستم رهبرم را ببینم مهم نیست. بلکه مهم این است که مطیع فرمانش باشم و او از من راضی باشد‌.

ابراهیم در مورد ولایت فقیه خیلی حساس بود .

شهید مفقودالاثر ابراهیم هادی 

برای شادی روح این شهید بزرگوار صلواتی قرائت بفرمایید 

برگرفته از کتاب  سلام بر ابراهیم 


دختر شهید

 
سرکلاس استاد ازدانشجویان پرسید:این روزها شهدای
 زیادی رو پیدامیکنن ومیارن ایران...
به نظرتون کارخوبیه؟؟
کیا موافقن؟؟؟کیامخالف؟؟؟؟
.
.
اکثردانشجویان مخالف بودن!!!بعضی ها
 میگفتن:کارناپسندیه....نبایدبیارن..
بعضی ها میگفتن:ولمون نمیکنن ...گیردادن به
چهارتا استخوووون..ملت دیوونن!!"
بعضی ها میگفتن:آدم یادبدبختیاش میفته!!!
.
.
تااینکه استاد درس روشروع کرد ولی خبری ازبرگه های
 امتحان جلسه ی قبل نبود...همه ی ما سراغ
برگه هایمان رو گرفتیم .....ولی استاد جواب نمیداد...
یکی ازدانشجویان باعصبانیت گفت:استاد
برگه هامون رو چیکارکردی؟؟؟شما مسئول برگه های مابودی؟؟؟

استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شماهستم...
استاد گفت:من برگه هاتون رو گم کردم؟؟؟ونمیدونم کجاگذاشتم؟
همه ی دانشجویان شاکی شدن؟؟؟
استادگفت:چرا برگه هاتون رو میخواین؟
گفتیم:چون واسشون زحمت کشیدیم...درس خوندیم...
هزینه دادیم...زمان صرف کردیم...
هرچی که دانشجویان میگفتن ...
استاد روی تخته مینوشت...

استادگفت:برگه های شمارو توی کلاس بغلی گم کردم
 هرکی میتونه بره پیداشون کنه؟
یکی ازدانشجویان رفت و بعدازچنددقیقه
بابرگه های ما برگشت ...
استاد برگه ها رو گرفت وتیکه تیکه کرد...
صدای دانشجویان بلندشد...
استادگفت:الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین!!!!
چون تیکه تیکه شدن!!!!
دانشجویان گفتن:استاد برگه هارو میچسبونیم...
برگه ها رو به دانشجویان داد...وگفت:شما
ازیک برگه آچارنتونستید بگذرید
...وچقدرتلاش کردید تا پیداشدن...
پس چطورتوقع دارید مادری که بچه اش رو
 بادستای خودش بزرگ کرد ...وفرستاد جنگ...
الان منتظره همین چهارتااستخونش نباشه...

بچه اش ومیخواد حتی اگه خاکسترشده باشه...
چنددقیقه همه جا سکوت حاکم شد!!!!!!
وهمه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن...!!!!

تنها کسی که موافق بود ....
دختـــــــرشهیـــــــدی
بودکه سالها منتظر باباشه!!!

♥•٠·

گلی گم کرده ام می‌جویم او را
به هر گل می‌رسم می‌بویم او را
گل من یک نشانی‌ در بدن‌ داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت
اگر پیدا کنم زیبا گلم را
به آب دیدگان می‌شویم او را...

مادرشهدا


گرچه میدانم نمی آیی ولی هردم ز شوق
سوی در می آیم و هردم نگاهی میکنم


به یاد تمام مادران شهید و مفقودالاثر



مفقودالاثر

حقیقت این است کـــه مفقودالاثــــر و شهید گمنام
فقط نام مستعار توست
آن زن هنوز هـــم
"پســــرم" صدایت می کند ...

gol..gol..gol..gol..gol..gol..gol..

مادرشهید



هرکجا می‌شد دنبال پسرم گشتم، نبود که نبود تمام اسرا آزاد شدند و به خانه‌هایشان برگشتند.
جز عبدالرضای من. مانده بودم چه کنم و کجا بروم،
 هرکجا که می‌شد دنبال او گشتم نبود که نبود
 انگار قرار است من در چشم انتظاری پسرم بمیرم.

شهادت

رضایت نامه را گذاشت جلوی مادرش.

چه امضا بکنی، چه امضا نکنی من می رم!

اما اگه امضا نکنی من خیالم راحت نیست،

شاید هم جنازه ام پیدا نشه.

در دل مادر آشوبی به پا شد،

رضایت نامه را امضا کرد.

پسر از شدت شوق سر به سر مادرش گذاشت.

جنازه ام رو که آوردند، یه وقت خودت رو گم نکنی؛

بی هوش نشی ها، چادرت رو هم محکم بگیر!  

منبع : سایت صبح


مفقودالاثر


شنیدم مادر می گفت : مفقود الاثر یعنی
و من هرگز نفهمیدم که تو رفتی سفر یعنی ...
کلاس اولم حالا پدر نان داد یعنی چه ؟
اجازه! پرسشی دارم ببخشید این پدر یعنی ...
شهیدان زنده اند آری، ولی مفقودها شاید ...
می آید یا نمی آید ؟ برای یک نفر یعنی ...
تمام جمله های من و مادر یک ولی دارد
تمام جمله های ما پر از اما، اگر، یعنی


49.gif49.gif49.gif49.gif