شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

حاج محمد ابراهیم همت


رفته بود سر کمدش و با وسایلش ور می‌رفت. هر وقت از دستم ناراحت می‌شد

این کار را می‌کرد، یا جانماز پهن می‌کرد و سر جانمازش می‌نشست. رفته بودم

سر دفتر یادداشتش و نامه‌هایی را که بچه‌ها براش نوشته بودند خوانده بودم.

به قول خودش اسرارش فاش شده بود. حالا از دستم ناراحت بود. کنارم نشست و گفت

«فکر نکن من این‌قدر بالیاقتم. تو منو همون‌جوری ببین که توی زندگی مشترکمون هستم.»

توی خودش جمع شد؛ انگار باری روی دوشش باشد. بعد گفت

«من یه گناه بزرگی به درگاه خدا کرده‌م که باید با محبت اینا عذاب بکشم.»  شهید ابراهیم همت

منبع : برگرفته از مجموعه کتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | مریم برادران

ردپای مین ها

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

بوی باروت می دهی بابا، بوی یک عمر بهترین ها را
در خودت شعله می کشی هر صبح ردپای تمام مین ها را
بیشتر سرفه کن عزیز دلم، سرفه هایت برای من وحی است
پشت سر می گذارم این گونه آیه آیه پل یقین ها را
بی تفاوت تر از همیشه هنوز روزها می روند و می آیند
این زمانه زیادتر کرده ست روی پیشانی تو چین ها را
حرف بسیار می زنند اما، هرکسی که عمل کند مَرد است
هیچکس بی ریا نزد بالاتوی این شهر آستین ها را
با چه معیار می شود سنجید گوهری را که در دلت داری
محو انگشتری خود کردی کل مجموعه نگین ها را
دسته دسته پلنگ ها هر شب صف کشیدند تا به تو برسند
ماه، آن سوی پنجه ها اما فتح کرده ست سرزمین ها را...
جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن