شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

بابای شیمیایی


بابای مَن!
سُرفـه نمی کند،
فقط پَرپَر می زند،برای شهادتـــــ .

سربازی که شیمایی شده بود

در عملیات بدر، مسئول دیده بانی لشکر عاشورا بودم.

در قسمتی از منطقه، نیروهای رزمی فراوانی

مستقر شده بودند. با دادن مختصات آنجا، از آتشبار

خواستیم که آن نقطه را گلوله باران کنند؛ ولی

در عمل مشاهده کردیم آتش کمی روی دشمن می‌بارد و گلوله‌ها

هم بدون هیچ گونه دقتی شلیک می‌شود. روز بعد،

از میزان گلوله‌های ما روی دشمن کاسته شد. و با

آنکه تقاضای حجم بیشتری از آتش کردم، دیدم که در هر

پنج دقیقه، فقط یک گلوله شلیک می‌شود. هر چه با آتشبار

تماس گرفتم، پاسخی نشنیدم. بعد از مدتی، از پشت

بی سیم شنیدم که یکی از نیروهای خودی می‌گفت: چشم،

تا آخرین گلوله خواهیم زد، شما نگران نباشید.

وقتی دیدیم از دست توپخانه کاری برنمی آید،

با آرپی جی شلیک کردیم. بعد از مدتی مجبور به

عقب نشینی شدیم. وقتی به محل آتشبار رسیدیم،

متوجه شدیم که دشمن آنجا را بمباران شیمیایی

کرده است. همه را برده بودند و فقط یک سرباز

مانده بود که چشمانش بر اثر گازهای شیمیایی

بینایی خود را از دست داده بود. در عین حال،

با استفاده از قوه لامسه خود، گلوله را در

توپ می‌گذاشت و شلیک می‌کرد. چنین کاری برای

یک نابینا، آن هم با توپ 130 - که لوله‌اش بالاست

و برای هر بار شلیک باید لوله‌اش را پایین آورد -

بسیار سخت بود. وقتی این همه ایثار و از

خودگذشتگی را از آن سرباز دیدم، بسیار متأثّر شدم.  

شیمیایی


توی خط مقدم فاو بودیم
بچه ها سر آر پی جی رو باز می کردند
 و داخلش سیر می ریختند
شلیک که می کردیم بر اثر انفجار و گرما ،
 بوی تند سیر فضا رو می پوشاند
بیچاره عراقیها فکرمی کردندایران شیمیایی زده
یه ترسی وجودشون رو می گرفت که بیا و ببین

قهرمان یعنی


ܓ✿امام خامنه ای :
شهید املاکی شما ، که توی میدان جنگ شیمیایی زدند ،
 و خودش هم آنجا در معرض شیمیایی بود ، ✔
✔【بسیجی بغلدستش ماسک نداشت ،شهید املاکی ماسک خودش را
 برداشت بست به صورت بسیجی همراهش ! قهرمان یعنی این

بسیجی شیمیایی شده



یک خاطره کوتاه از

بسیجی های شیمیایی شده:






به نام خدا..
سه نفربودیم، و دو ماسک . .

والسلام!

ردپای مین ها

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

بوی باروت می دهی بابا، بوی یک عمر بهترین ها را
در خودت شعله می کشی هر صبح ردپای تمام مین ها را
بیشتر سرفه کن عزیز دلم، سرفه هایت برای من وحی است
پشت سر می گذارم این گونه آیه آیه پل یقین ها را
بی تفاوت تر از همیشه هنوز روزها می روند و می آیند
این زمانه زیادتر کرده ست روی پیشانی تو چین ها را
حرف بسیار می زنند اما، هرکسی که عمل کند مَرد است
هیچکس بی ریا نزد بالاتوی این شهر آستین ها را
با چه معیار می شود سنجید گوهری را که در دلت داری
محو انگشتری خود کردی کل مجموعه نگین ها را
دسته دسته پلنگ ها هر شب صف کشیدند تا به تو برسند
ماه، آن سوی پنجه ها اما فتح کرده ست سرزمین ها را...
جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن