شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

مرگ بر آمریکا


کسی که خدا رو قبول داره در مقابل آمریکا سجده نمیکنه
ما با ایمان میجنگیم نه سلاح.
مرگ برامریکا
سردار_شهید_علی_چیت_سازیان

شهید علی چیت سازان


روزی سردار شهید علی چیت‌سازیان در کنار بچه‌های اطلاعات و عملیات گفت:

«اولین درس اطلاعات عملیات این است که: کسی می‌تواند از سیم‌خاردارهای دشمن عبور کند

که در سیم‌خاردار نَفْس، گیر نکرده باشد.‌»   شهید علی چیت سازیان

منبع : راوی: کریم مطهری، ر.ک: دلیل، ص 58

سبک بالان


بعضی ها وقتی می روند آن قدر سبکــــ بارند
که آدم بهشان غبطـه می خورد ...
… تو وصیت نامه اش نوشته بود :
✔ فقــط هفتـــ تا نماز غفیله ام
 قضـا شده لطفا برایم بخوانید ....
┘◄ هدیه به روح شهیدعلی چیت سازان 
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

کمین



هر شب می رفتیم گشت، می خوردیم به کمین عراقی ها.
دست هم را حسابی خوانده بودیم.
آمدیم گزارش دادیم به علی آقا.
محکم و قاطع گفت: « یه جای کار شما عیب داره!»
اولش نگرفتیم که منظورش چیه. گفتیم که از هر طرف میریم، گشتی های
عراقی مقابلمان سبز می شن. سرش را پایین انداخت و گفت:«مشکل درون شماست.
 برید ببینید چه گناهی روز قبل مرتکب شده اید.
خدای متعال این کمین های دشمن را مقابلتان گذاشته تاروی خودتان کار کنید.برید.»*
شهید علی چیت سازان

کفش های نوروز


کم توقع بود. اگر چیزی هم براش نمی خریدیم ، حرفی نمیزد. نوروز آن سال که آمده بود

، پدرش رفت و یک جفت کفش نو براش خرید . روز دوم فروردین ، قرار شد برویم

دید و بازدید. تا خانواده شال و کلاه کردند، علی غیبش زد. نیم ساعتی معطل شدیم تا آمد.

به جای کفش ، دمپایی پاش بود . گفتم : مادر کفشات کو ؟ گفت : بچه ی

سرایدار مدرسه مون کفش نداشت ، زمستون رو با این دمپایی ها سر کرده بود ؛

من رفتم کفش هام رو دادم بهش . اون موقع علی دوازده سال بیشتر نداشت.

شهید علی چیت سازان

منبع : دلیل ، ص24

شهید علی چیت سازیان



رفتیم توی کمپ اسرای عراقی. توی آن همه،

یک اسیر ناراحت و درهم،کز کرده بود یه گوشه.

علی آقا رفت سروقت او.دستی روی سر او کشید.

عراقی سفره دلش رو باز کرد که:

«یه انگشتری یادگاری از خانواده ام داشتم،

یه رزمنده ایرانی به زور اون رو از دستم در آورد!»

علی آقا،این رو که شنید انگشتر خودش رو درآورد

و کرد توی انگشت اسیر عراقی. یه تسبیح

هم بهش هدیه کرد و یه کمپوت گیلاس براش باز کرد.

اسیر عراقی زیر و رو شده بود.

شهید علی چیت سازیان

منبع : کتاب دلیل