از این گونه خبرها بسیار بود. خیلی وقتها چیزی نبود و باید دست خالی بر می گشتیم، یا جنازه ی بعثی ها بود.
آن روز هم خبر رسیده بود که در منطقه، مقداری استخوان پیدا شده است. رمز حرکت ما آن روز نام
مبارک حضرت رقیه(س)، دختر سه ساله ی امام حسین (ع) بود. به محل گزارش شده رسیدیم.
کنار یک ساختمان خرابه پیکر دو شهید پیدا شد. نشستیم یک روضه ی خرابه ی شام خواندیم.
گفتم:«حتماً یک شهید دیگر هم هست، باید بگردیم.» بچه ها تعجب کردند. گشتیم. اما چیزی پیدا نکردیم.
خبر رسید دو تا پیکر هم از یک منطقه دیگر تحویل قرارگاه تیپ شده است. در راه به دلم افتاد
یکی از پیکرها باید مشکلی داشته باشد. وقتی پیکرها را دیدیم، یکی از آن ها عراقی بود! رمز حرکت:
یا رقیه محل کشف شهدا: کنار خرابه تعداد شهدا: سه شهید، به نام دختر سه ساله
منبع : سایت صبح
دست از سرم بردار من بابا ندارم
زخمی شدم بهر دویدن پا ندارم
گیسو سپیدم احترامم را نگهدار
سیلی نزن من با کسی دعوا ندارم
باشد بزن، چشم عمو را دور دیدی
من هیچ کس را بین این صحرا ندارم
زیبایی دختر به گیسوی بلند است
مثل گذشته گیسوی زیبا ندارم
این چند وقته از در و دیوار خوردم
دیگر برای ضربه هایت جا ندارم
تا گیسوانم را ز دستانت درآرم
غیر از تحمل چاره ای اینجا ندارم
گفتم به عمه از خدا مرگم بخواهد
خسته شدم میلی به این دنیا ندارم
گیرم که پس دادند هر دو گوشوارم
گوشی برای گوشواره ها ندارم
شیرین زبان بودم صدایم را بریدند
آهنگ سابق را به هر آوا ندارم
در پیش پایم نان و خرما پرت کردند
کاری دگر با شام و شامی ها ندارم
با ضربۀ پا دنده هایم را شکستند
کی گفته من ارثیه از "زهرا" ندارم
نشناختم بابا تو را تغییر کردی
امشب دگر راهی به جز افشا ندارم