شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

خاطره شهدا


 یک بار از علی پرسیدم : «راستی این همه

که جبهه بوده ای نگفتی چه کاره هستی؟»

خنده ای کرد و با مزاح پاسخ داد:

«هیچی،صدامیان روی دیوارهاشعارمی نویسند،

ما هم می رویم آن ها را رنگ می زنیم».

  شهید علی برخورداری

منبع : سایت صبح


نوشته سید مهدی فهیمی

با کلی دوز و کلک از خانه فرار کردم و

رفتم پایگاه بسیج. گفتند

اول یک رژه در شهر می رویم و بعدش اعزام.

از ترس پدر و مادرم رژه نرفتم و

پشت یک عکس بزرگ از امام(ره) پنهان شدم.

موقع حرکت هم پرده ماشین را کشیدم تا

آنها متوجه من نشوند. بعداً که

از جبهه تماس گرفتم پدرم گفت:

خاک بر سرت!

برات آجیل و میوه آورده

بودیم که ببری جبهه


3184c908.gif