شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

لباسهای تو رو می شورم


اخوى; بیا یه دستى به چراغاى ماشین بزن. - شرمنده، کار دارم. دستم بنده. برو فردا بیا. -

باید همین امشب برم خط. بى چراغ که نمى شه. - میبینى که، دارم لباس هام رو مى شورم.

الآنم که دیگه هوا داره تاریک میشه. برو فردا بیا، مخلصتم هستم، خودم درستش مى کنم.

- اصلاً من لباس هاى تو رو مى شورم. تو هم چراغ ماشین من رو درست کن.

هرچقدر بهش گفت «آقامهدى! به خدا شرمندم. ببخشید. نمى خواد بشورى.»

گفتم «ما با هم قرارداد بستیم. برو سرِ کارِت بذار منم کارم رو بکنم.»   شهید مهدی باکری

منبع : کتاب باکری انتشارات روایت فتح

لباس خاکی


افتخار این خاک به کسانی

است که لباس عیدشان لباس

خاکی رزمشان بود


جگر شیر نداری سفر عشق مرو ...


پرچم ، پیشانی بند ، انگشتر ، چفیه ،
 بی سیم روی کولش، خیلی بانمک شده بود.
گفتم : چیه خودتو مثل علم درست کردی ؟ می دادی پشت لباست هم برات بنویسن ! پشت لباسش را نشان داد : جگر شیر نداری سفر عشق مرو
گفتم : به هر حال اصرار بیخود نکن .
 بی سیم چی لازم دارم . ولی تو رو نمی برم ،
 هم سنت کمه و هم برادرت شهید شده .

دستش را گذاشت روی کاپوت تویوتا و گفت :
 باشه ، نمی آم . ولی فردای قیامت شکایتت را
 به فاطمه ی زهرا می کنم ، می تونی جواب بدی ؟

گفتم : برو سوار شو ...

چند روز بعد ، در پایان عملیات ،
پرسیدم : بی سیم چی کجاست ؟

بچه ها گفتند : نمی دونیم کجاست ! نیست .
 به شوخی گفتم : نگفتم بچه ست گم میشه ؟
 حالا باید بگردیم تا پیداش کنیم .

بعد از عملیات داشتیم شهدا را جمع می کردیم .
 بعضی ها فقط یک گلوله یا ترکش ریز خورده بودند .

یکی هم بود که ترکش سرش را برده بود .
برش گرداندم ، پشت لباسش را دیدم :

جگر شیر نداری سفر عشق مرو ...
50.gif50.gif50.gif50.gif