شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

دلتنگی

نمی دانم تا کی قرار است دلتنگی سراغم راازخودم بگیرد

دلتنگی هنوز دست از سرم بر نمیدارد

یادم به انهایی می افتد که بودنشان هم برایم عشق بود

ای عزیز تر از جانم اروند را بخاطر تو دوست دارم ای عشق

**********************

گاهی تنها می شوم ونگاهی به پشت سر می اندازم

پشت سر همان گذشته ای است که زمانش برای من گذشته است

ولی هنوز برای من مانده است همه بد بودن هایم دران زمان

دردکهنه

از درد کهنه‌ای که مداوا نمی‌شود
یا می‌شود گلایه کنم یا نمی‌شود
اینک سلام حضرت عیسی‌تر از مسیح
لطفت نگو که شامل ماها نمی‌شود
ای من فدای پنجره فولاد چشمهات
از بغض من چرا گرهی وا نمی‌شود؟
یوسف‌ترین عزیز !مرا تا خودت بخوان
هر چند این غریبه زلیخا نمی‌شود
امضاء: کسی که با همه‌ی ریزنقشی‌اش
در بیکران چشم شما جا نمی‌شود

رمضان


رمضان بین الطلوعین زندگی است
غافل شوی
غبار قافله، اشک‌ریزانی راه می‌اندازد که ببین!
واشک انقدر نمی تواند تو را به ان چیزی که می خواهی
برساند وانقدر این رمضان برایت عزیز می شود که دنبال
شب قدرش می گردی تا که برایت از هزار شب بهتر باشد