شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

می دانید مشکل سلیمان صُـرَدِ خزاعی چه بود

می دانید مشکل سلیمان صُـرَدِ خزاعی چه بود...
مشکلش شیعه نبودن یا نشناختن حق و دشمنی با خط ولایت نبود !
 

سلیمان صرد ٬ مسلم و حزب اللّهی های کوفه را متهم به جلو افتادن از امام

 می دانست و می گفت : نباید قبل از اذن حسین بر ابن زیاد شمشیر کشید !
او وقتی به خودش آمد که پای ابن زیاد روی گردنش بود و سر حسین علیه السلام

در کوفه می گشت ٬ عاقبت سلیمان و کسانیکه به حرفش گوش داده بودند و به

 خیالشان از حسین جلو نزده بودند نادمانه به قتلگاه توابین رفتند و بدتر از

 همه که هیچ معصومی نفرمود آیا این ۴۰۰۰ نادم توبه شان پذیرفته شد یا خیر !
حال حکایت ما شده ٬ یکی پس از فرمان رهبری مبنی بر ممنوعیت مذاکره

با آمریکا با رئیس شیطان بزرگ دست می دهد و یک روز باز خلاف امر رهبری

باز در وین با شیطان بزرگ مذاکره می کند و برجام را بدون تضمین کتبی

اوباما برای رفع تحریم ها خلاف نظر رهبری اجرا می کنند

 باز هم عده ای منتظر امر رهبری هستند !!!
مراقب باشیم کار ناگهان تمام نشود چون وقت تواب شدن هم نداریم !

ذوالفقار


شمشیر در دستان او، عشق است در چشمان او

در قلب طوفان زاد من آهسته منزل می‌کند
جان مونس تن می‌شود تردید روشن می‌شود
وقتی در این گرد و غبار آیینه نازل می‌کند
در انتظارش مانده‌ام، دل را به دریا داده‌ام

امیر مومنان علی علیه السلام


به خدا سوگند اگر با شمشیر بر بینی مومن زنم

تا مرا دشمن دارد، دشمن نخواهد داشت و

اگر همه دنیا را به دامن کافر بریزم

دوستی من به دل راه نخواهد داد...

این اهل کوفه آفتشان بی بصیرتی است

سلام بر سفیر حسین :

آقا میا به کوفه که اینجا وفا نبود

شمشیرها علیه شما ، با شما نبود

هرچند ای امام غریبم نوشته اند

اینجا پر از صفاست ، ولیکن صفا نبود

آقا به حرف اهل نمازند وبندگی

امّا غریبه ها ، دلشان پیش ما نبود . . .

مریز ابروی ما

1 بسیجی

مریز آبروی سرازیر ما را

به ما باز ده نان و انجیر ما را

خدایا اگر دستبند تجمل

نمی بست دست کمانگیر ما را

کسی تا قیامت نمی کرد پیدا

از آن گوشه کهکشان تیر ما را

ولی خسته بودیم و یاران همدل

به نانی گرفتند شمشیر ما را

ولی خسته بودیم و می برد طوفان

تمام شکوه اساطیر ما را

طلا را که مس کرد دیگر ندانم

چه خاصیتی بود اکسیر ما را

 

سراینده: محمد کاظم کاظمی

خیمه


چشم عدو نظاره ی تلخی به خیمه کرد
آقا دوباره حرمله تیری به چله کرد

چفیه، پلاک، قمقمه، سربند یا حسین
این دل دوباره حال و هوای شلمچه کرد

خیلی دلم گرفته خدایا ، بدون من
قاسم دوباره لشگر خود را روانه کرد

صحبت زکربلا مکن ای پست دون صفت
سید علی ما قمرش را روانه کرد

اینبار داعشی زده خیمه به پشت در
شمشیر در غلاف علی او برهنه کرد