شب شد و دریا باز هم
رو سوی ساحل میکند سرکشترین امواج را تقدیم این دل میکند درهای و هوی
کوچهها مردی ز دریا میرسد قانون این مرداب را با موج باطل میکند
برکه ای در همین نزدیکی ست با نیلوفری در آن در انتظار دیدار ساحل آه چه انتظاری عبث هرگز نشود این دیدار تا زمانی که اشک برگهایش در برکه جاریست نرسد به ساحل