شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

بندهفت

بند هفت، هفت تا اتاق داشت و یک سالن بیست مترى. جا نبود. دو طرف راه روى دومترى

را هم تخت زده بودند. تخت هاى سه طبقه آهنى کف چوبى، با یک پتو که هم زیرانداز بود،

هم بالش، هم روانداز. تازه واردها باید روى زمین مى خوابیدند. تخت مال سابقه دارها بود.

عبداللّه شب ها جایش را مى داد به یکى از تازه واردها. مى گفت نصفه شب که مى خواهد

از تخت بیاید پایین براى نماز، سر و صدا مى شود. اما روزها جاش طبقه ى سوم تخت بود.

مى نشست آن بالا و کتاب مى خواند.   شهیدعبدالله میثمی

منبع : برگرفته از مجموعه کتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | مریم برادران

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد