ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
یک روز در اتاق کار به یکی از
دوستان(به شوخی)گفتم:
این عکس شهدا رو بردارید دیگه،
بابا اینها مردن تموم شد رفت،چرا
اتاق کار رو کردی موزه شهدا؟ ...
.
.
نزدیک عصر بود که محل کار را ترک کردم
آمدم خانه،در را که باز کردم خانومم گفت :
باز چکار کردی ؟
گفتم چی شده ؟
گفت خواب دیدم شهید موسوی و همه
شهدا کنار هم جمع شدن،
شهید موسوی بهم گفت:
(چرا فکر میکنید ما مردیم؟،
ما هستیم داریم زندگی میکنیم ...)