ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
مثل مأموران سرشماری، چند نفر از بچه های
گردان با دفتر و دستک، راه افتاده بودند سنگر به سنگر
از سایر رزمنده ها راجع به تعداد خانوار و اهل و
عیالشان می پرسیدند، فرق نمی کرد چه سن و سالی داشته باشد،
پدر باشد یا پسر. همه کنجکاو بودند بدانند قضیه
از چه قرار است. نام، نام خانوادگی، شغل، محل سکونت،
تعداد افراد خانواده، پسر یا دختر و به این ترتیب تا آخر.
مدتها این روشی بود مثل خیلی از روشهای دیگر برای
وقت خوش کردن و مشغول کردن ذهن و دل تازه واردها و
در نهایت وقتی از این مأموران قلابی! سؤال می شد
این اطلاعات را برای چه می خواهید می گفتند:
هر خانواده که پنج پسر یا مرد داشته باشد، خمس بدهد.
خمس اولادش را. و از هر پنج نفر
یک نفر باید چهار چرخش برود هوا و شهید بشود!
منبع : کتاب فرهنگ جبهه جلد سوم
(شوخ طبعی ها) نوشته سید مهدی فهیمی