شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

ارمیتا

این بوسه بر صورت هر کسی زده "نمیشود،

آرمیتا،قدرش " را بدان...

افسران - این بوسه بر صورت هر کسی زده

شهیدداریوش رضایی نژاد

 

همسر شهید رضایی نژاد در مورد روزهای آخر

زندگی شهید می‌فرمودکه: یک روز تلفن همراهش زنگ خورد.

داریوش دستش بندد.گفت:ببین کیه؟دیدم نوشته مشکوک

. گفتم: مشکوک دیگه کیه؟ گفت ولش کن. جواب نده.

چند روزیه زنگ می‌زنه و از من اطلاعات می‌خواد.

رقم خوبی هم پیشنهاد میده.

این روزهای آخر مرتب تماس می‌گرفت و دیگر

خبری هم از پیشنهاد رقم‌های بالا نبود.

فقط تهدیدش می‌کرد. آخر سر هم کار خودش را کرد.

ان مرد


وان مردی که در دانشگاه کلمبیا هیمنه
امریکارو شکست هم رفته است
ومردی امد که نگاهش به بیرون است
 وظرفیتهای درون کشور را نمی شناسد
ان مردی که در برابر هواپیماهای
 اسرائیلی خودرادراتاقک ضدگلوله محصور نکرد
رفته است.وحال در کشورمان با
 کیفهای ضد گلوله در برابرهم میهنانمان
 ظاهر میشوند
وان مردی که غنی سازی را 20 درصد
 نترسید وانجام داد
ومردی امد که در دهه قبل نیز تعلیق
 در زمانش به دست خودش صورت گرفت
قبول ندارید کتابی که تالیف کرد را بخوانید
ودر کل آن مرد رفته است

ارمیتا رضائی نژاد

من!
دارم می جنگم
با این روز ها ... و می اندیشم
به تیری که

مرا بی تو
و
تو را پرپر کرد ...

وهنوز بر سر مسئله هسته ای که تورا بواسطه ان از من گرفتند
مذاکره میکنند باکدخدایی که انها میگویند کدخداست

وایا هست در بین حاضرینی که در مذاکرات هستند تورابشناسد پدر

ارمیتا


من!
دارم می جنگم

با این روز ها ... و می اندیشم

به تیری که

مرا بی تو

و

تو را پرپر کرد ...
ومن اینروزها به این فکر میکنم
مدارس باز می شوند و
وقتی میگوید معلم شغل پدرت چیست؟

ارمیتا دیگر نمی گوید دانشمند انرژِ هسته ای
میگوید شهید

مرگ بر امریکا


مرگ بر گلوله ای که خط کشید روی خاطرات "آرمیــــــــ تـــــــــــ ـا " . . .

فرزند شهید




پیش از خواب


می‌چرخم به سمتش

   حرفی نمی‌زنیم

به هم  نگاه می‌کنیم

من و دیوار رو به ‌رو ...

محض اطلاع تیم مذاکره کننده


 

آرمیتا می گفت:

وقتی من بزرگ شدم، دانشمند شدم،
 آدم بدا اومدن منو کشتن،


لطفا منو پیش بابام خاک کنید . . .