فراز هایی از نامه دانشجو شهید آخوندی به مادرشدر شلمچه
« مادرم شما خوب می دانید که رفتنم عاشقانه بود و علی رقم شناخت مشکلات این راه هرگز از حرکت باز نایستاده ام،همیشه در این لحظات آشفته بودم ، اما این بار اطمینان و آرامش عجیبی به سراغم آمد . آرزو های دنیوی از دلم رخت بربسته و هیچ چیز جز عشق و محبت به خدا و ائمه اطهار و امام امت در وجودم راه ندارد.حاظرم بار ها تکه تکه شوم اما دل امام امت شاد باشد .مادرم،هوشیار باشید که دنیا می گذرد ، هرچه هست آخرت است ........هرگز فراموش نکنید که این مسیر را دوست دارم و همیشه آرزویم رسیدن به فیض عظمای شهادت است. مادرم در حقم دعا کنید»و اما قسمتی از نامه سرباز آمریکایی به مادرش در عراق
« سلام مامان! من از شما معذرت می خواهمکه نتوانستم به شما تلفن کنم؛ چون آنها ۷ روز پیش تلفن ها را از اینجا بردند ........به همه بگو من حالم خوب است ، نمی دانم در این جنگ و در فکر جرج بوش چه می گذرد؛ شاید می خواهد مثل پدرش باشد ! او به خاطر هیچ ما را به اینجا فرستاده، به هر حال من به خاطر این موضوع خیلی ناراحتم.مامان! امیدوارم مردم نگذارند آن نادان بتواند هر کاری که دلش می خواهد بکند .
امّا کسی دوست ندارد بمیرد
بهشت رفتن جرات مردن می خواد ...
و شهدا چه زیبا تفسیر کردند جرات را ..
«شبی حوالی غروب از نزدیک مسجدی در اوایل خیابان سیروس تهران عبور میکردم - برای درک فضیلت نماز اول وقت - وارد شبستان مسجد شدم، دیدم شخصی مشغول اقامه نماز است و هالهای از نور اطراف سر او را گرفته، پیش خود فکر کردم که بعد از نماز با او مأنوس شوم ببینم چه خصوصیاتی دارد که چنین حالتی در نماز برای او پدیدار است. پس از پایان نماز همراه او از مسجد خارج شدم. نزدیک در مسجد، وی با خادم مسجد بگو مگویی پیدا کرد و به او پرخاش کرد و به راه خود ادامه داد، پس از عصبانیت دیدم آن هاله نور از روی سرش محو شد!»
"برگرفته از کتاب کیمیای محبت، حجة الاسلام محمدی ری شهری، با تصرف"
گناهی که نعمت ها را تغییر مى دهد، تجاوز به حقوق دیگران است. گناهى که
پشیمانى مى آورد، قتل است. گناهى که گرفتارى ایجاد مى کند، ظلم است. گناهى
که آبرو مى بَرد، شرابخوارى است. گناهى که جلوى روزى را مى گیرد، زناست.
گناهى که مرگ را شتاب مى بخشد، قطع رابطه با خویشان است. گناهى که مانع
استجابت دعا مى شود و زندگى را تیره و تار مى کند، نافرمانى از پدر مادر
است.
منبع: علل الشرایع، ج ۲، ص ۵۸۴
شخصى از حضرت امام رضا (علیه السلام) سؤال کرد: که آیا پروردگار شما مى
تواند آسمان ها و زمین و هر آنچه در میان است در یک تخم مرغى قرار دهد؟
حضرت فرمود: نعم و فى اصغر من البیضه، قد جعلها فى عینک و هى اقل من البیضه
فرمود:
بلى در کمتر از تخم مرغى هم قرار مى دهد و الان در چشم هاى تو قرار داده
است که کوچکتر از تخم مرغ است، هرگاه چشم هایت را باز کنى مى بینى آسمان ها
و زمین را در صورتیکه نه چشم بزرگ مى شود و نه دنیا کوچک مى شود. پس اگر
قدرت خدا به امر محال تعلق نگیرد، قصور و نقصان از جانب قدرت خداوند نیست
بلکه عدم قابلیت محل است، چنانچه اگر رحمت خدا شامل حال کفار و مشرکین نشود
و آنها را بهشت نبرد، نقصان از جانب رحمت نیست بلکه به خاطر بى قابلیتى
آنها است که رحمت شامل حالشان نمى شود، هرچیزى باید محلش قابل باشد تا
فائده بخشد. وقتى باران از آسمان آمد به یک زمینى مى آید که گل و لاله مى
روید و به زمین شوره زار مى آید، خار و خس مى روید؛ نه این است که در باران
نقص باشد بلکه نقص در زمین است که محلش قابل نیست.
گفت: که چی؟! هی جانباز جانباز شهید شهید!...
میخواستن نرن! کسی مجبورشون نکرده بود که!
گفتم:چرا اتفاقا! مجبورشون میکرد!
گفت:کی؟!!
گفتم:همون که تو نداریش!
گفت:من ندارم؟! چی رو؟!
گفتم: غیــــــرت!!
امشب ایران بُرد و حیای زنان را هم با خود بُرد
داشتم خونه رو مرتب می کردم
حسین گوشه ی اشپزخونه نشسته و به نقطه ای خیره شده بود
اونقدر غرق افکار خودش بود که هر چه صداش کردم جواب نداد
رفتم جلوش و گفتم: حسین؟! ... حسین؟! ... کجایی مادر؟!
یهو برگشت و بهم نگاه کرد
گفتم: حسین جان! کجایی مادر؟!
خندید و گفت: سر قبرم بودم مامان
ار تعجب خنده ام گرفت.
بهش گفتم: قبرت؟! ... قبرت کجاست مادر جون؟!
گفت: بهشت زهرا سلام الله علیها ردیف ۱۱ قطعه ۲۴ شماره ۴۴
چیزی نگفتم و گذشت ...
... وقتی شهید شد و دفنش کردیم به حرفش رسیدم
با کمال تعجب دیدم دقیقا همون جایی دفن شده
که اون روز بهم گفته بود
پشتم لرزید ، فهمیدم اون روز واقعا سر قبرش بوده...
خاطره ای از زندگی شهید حسین فهمیده
راوی : مادر شهید
«اللّه» واقعا آرامبخش است
تا آخر بخونید جالبه...
یک پژوهشگر هلندی غیرمسلمان چندی پیش تحقیقی در دانشگاه آمستردام انجام داده و به این نتیجه رسیده بود که ذکر کلمه جلاله «الله» و تکرار آن و نیز صدای این لفظ، موجب آرامش روحی میشود و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور میکند.
این پژوهشگر غیرمسلمان هلند طی گفتگویی در این باره گفت: پس از انجام تحقیقاتی سه ساله که بر روی تعداد زیادی مسلمان که قرآن میخوانند و یا کلمه «الله»را می شنوند، به این نتیجه رسیدم که ذکر کلمه جلاله «الله» و تکرار آن و حتی شنیدن آن، موجب آرامش روحی میشود و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور میکند و نیز به تنفس انسان نظم و ترتیب میدهد.وی در ادامه افزود: بسیاری از مسلمان که روی آنان تحقیق میکردم از بیماریهای مختلف روحی و روانی رنج میبردند. من حتی در تحقیقاتم از افراد غیرمسلمان نیز استفاده کرده و آنان را مجبور به خواندن قرآن و گفتن ذکر«الله» کردم و نتیجه باز هم همان بود. خودم نیز از این نتیجه به شدت غافلگیر شدم، زیرا تأثیر آن بر روی افراد افسرده، ناامید و نگران، تأثیری چشمگیر و عجیب بود.