شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

شفاعت

قبل از عملیات به دیدن عباس رفتم به غیر از او کسی داخل سنگر نبود. در حالت
چهره‌اش نورانیت زیادی می‌دیدم، اصلاً نمی‌توانستم به خودم اجازه دهم که با او شوخی کنم.
از لحن صحبتهایش دانستم که دلش جای دیگری است به او گفتم:
«امروز با روزهای دیگر فرق داری، حلالم کن. من چیزی می‌بینم
 که خودت نمی‌بینی، اگر شهید شدی مرا هم شفاعت کن.» با هر زحمتی بود
 از او قول شفاعت گرفتم، اما خودش چیزی نمی‌گفت، پرسید:
 «معلوم نیست امروز چه می‌گویی؟! برو زمان دیگری بیا.» ولی آنقدر اصرار کردم که گفت:
«اگر کاری از دستم برآمد، چشم!» او روزی دیگر با یکی از دوستان به بهشت
زهرا رفته بود، در آنجا کنار مزار شهید اقارب‌پرست ایستاد و چند دقیقه‌ای به
قاب عکس و قبر او خیره شد و همانجا مبهوت ماند. آن موقع خیلی معنایش
را نفهمیدم تا روزی که او را در همانجا به خاک سپردند.   شهید عباس کریمی

منبع : راوی:صادقی- رمضان‌پور ، خاطراتی از کتاب: دجله در انتظار عباس

خاطره شهیدعباس کریمی



حاج عباس مدتی که به علت مجروحیت حین عملیات فتح‌المبین در بیمارستان بستری شد
 وقت را مغتنم شمرده و در مورد تشکیل خانواده فکر می‌کرد. همسر یکی از دوستان عباس،
 مرا به او معرفی کرد و این آغاز آشنایی ما، در سال 1361 بود. در جریان خواستگاری
 احساس همدلی و همفکری کرده به جهت اطمینان استخاره کردم، آیه‌های سوره نور آمد:
 «الله نور السموات والارض» بعد از خرید مختصری بر طبق آداب و رسوم
 در تاریخ 21/7/1361 دلهایمان با نور قرآن پیوند خورد و عقدمان جاری گشت.
روز بعد از مراسم عقد به گلزار شهدا رفتیم و عباس حلاوت خودش را در این
مدت برایم توصیف کرد: «وقتی برای خواستگاری به سراغت آمدم بار سنگینی بر سینه‌ام
حس می‌کردم، با شنیدن نامت (زهرا) آرام شدم، وقتی به درخواستم جواب مثبت دادی،
 همه درهای  بسته به رویم گشوده شد.» همه به او سفارش می‌کردند که مراسم عروسی را در باشگاه
برگزار کند اما او نپذیرفت چون از خانواده شهدا خجالت می‌کشید و نمی‌خواست خود
را درگیر مراسم کند. لباس دامادی او نیز همچون سرداران دیگر جامه سبز سپاه بود. مراسم در
 عین سادگی انجام شد و حاج عباس بعد از ازدواج بلافاصله به منطقه بازگشت. راوی:همسر شهید
شهیدعباس کریمی

منبع : خاطراتی از کتاب: دجله در انتظار عباس

سردارشهید عباس کریمی

 سردار شهید حاج عباس کریمی فرمانده لشکر 27 محمد رسول ا...
تاریخ شهادت 23/12/1363- شرق دجله


« با چهره ای خندان شهادت مرا به یکدیگر تبریک بگویید

جان عباس هدیه ای برای اسلام عزیز و امام امت و امت امام بود

همیشه با توکل به خدا و توجه به ائمه معصومین(ع) و

اطاعت از دستورات رهبر عزیز و عالیقدرمان بر دشمنان

بتازید تا آنها را از صفحه روزگار بردارید و

هیچ وقت بر پیروزیهایتان مغرور نشوید