یک روز سربالایی جام جم را باهم بالا میرفتیم یکسری گیاههایی
در این مسیر کاشته بودند به من گفت فلانی ببین برگهای
این گیاه هر چه پایینتر است سبز تیرهتر است و هرچه
این برگها بالاتر آمده روشنتر میشود و به همین ترتیب
قرمز تیره و و قرمز روشن و در نهایت برگهای بالا زرد و
رنگی شبیه خورشید پیدا میکند.
میگفت انسان هم همین گونه است، هر چه به زمین نزدیکتر باشد
سیاهتر میشود. او از یک گیاه 20-30 سانتی درس انسانشناسی
میگرفت و میگفت اگر انسان به زمین و مسایل نفسانیاش
بپردازد تیره میشود و هر چه بالاتر برود مانند
این گیاه روشن و نورانی میشود.
نیم قرنی بیش از حجۀ الوداع نگذشته است و
هستند هنوز ده ها تن از صحابه ای که در غدیر خم
دست علی را در دست پیامبر خدا دیده اند و
سخن او را شنیده، که: من کنت مولاه فهذا علی مولاه ...
اما چشمه ها کور شده اند و آینه ها راغبار گرفته است.
بادهای مسموم نهال ها را شکسته اند وشکوفه ها
را فروریخته اند
و آتش صاعقه را در همه وسعت بیشه
زار گسترده اند. آفتاب،
محجوب ابرهای سیاه است وآن دود سنگینی که آسمان را
از چشم زمین پوشانده ... و دشت، جولانگاه
گرگ های گرسنه ای است که رمه را بی چوپان یافته اند.
//منبع: کتاب فتح خون فصل اول
"آغاز هجرت عظیم" اثر ماندگار سید مرتضی آوینی//
کارتان را برای خدا نکنید، برای خدا کار کنید
تفاوتش این است که ممکن است حسین(ع) در کربلا باشد
و من در حال کسب علم برای رضای خدا....
"شهید سید مرتضی آوینی"