شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

شهید محمدعلی رجایی

دیر وقت آمده بودوبچه هاریخته بودند

دورپدر؛ازمدرسه وکارهای روزانه می گفتند.

خستگی امان چشمهایش را بریده بود.

آبی به صورت زد و برگشت. با لبخند به

بچه ها گفت: « باباجون حرفتان را بزنید،

گوش میدم. » بچه ها از حرفهای پدر که

سیراب شدند و خوابیدند، ... خوابش برد.

شهید محمد علی رجایی

منبع : کتاب « خدا که هست »

نوشته مجید تولایی