روز آخر “بدر” بود.
آقا مهدی در حربیه به محاصره افتاده بود، کمی مانده به جاده ی بصره ـ العماره؛
بی سیم به صدا در امد،
حاج احمد: “برگرد مهدی، وضع خیلی بد است.”
آقا مهدی پاسخ داد:
اگر بدانی دارم چه چیزهایی می بینم، یک آن نمی ماندی آنجا،
احمد تو هم بیا. خودت را برسان اینجا تا همیشه با هم باشیم. بیا احمد، بیا….
… بی سیم دیگر خاموش شد..
آقا مهـــــــــــدی رفت …