شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

شهید مهدی زین الدین



آفتاب نزده از خانه می رفت بیرون یک روز،
صدای پایین آمدنش را از پله ها که شنیدم،
رفتم جلویش را گرفتم. گفتم«مهدی جان!
تو دیگه عیال واری. یک کم بیش تر
 مواظب خودت باش.» گفت«چی کار کنم؟
 مسئولیت بچه های مردم گردنمه.» گفتم
 «لااقل توی سنگر فرماندهیت بمون.»
 گفت«اگه فرمانده نیم خیز راه بره،
 نیروها سینه خیز می رن. اگه بمونه
تو سنگرش که بقیه می رن خونه هاشون.»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد