در خانه با بچهها مثل پدر رفتار میکرد.
به همه میگفت: " لباسهایتان را خودتان بشویید
و اتو کنید تا مادر فقط برایتان غذا درست کند.
او مسئول انجام کارهای شما نیست. خسته میشود. "
در درس دادن و کمک علمی در خانه هم زبانزد بود.
برادر دومش وقتی که تا کلاس ششم خواند،
دیگر نمیخواست ادامه تحصیل دهد و پدرش
او را به مکانیکی فرستاد. یک روز که با لباس
روغنی به خانه آمد، گفت که دوستانش با
او سرسنگین هستند و ناراحت شد و تصمیم گرفت
دوباره به مدرسه برگردد. وقتی علی متوجه
این موضوع شد، به برادرش دلداری داد که
ناراحت نباشد. آن زمان خودش در حال ورود
به دانشکده افسری بود و سه ماه از ثبت نام
کلاسهای دبیرستان گذشته بود، ولی او به
برادرش قول داد که برادرش را برای
امتحان ورودی آماده کند. صیاد شیرازی