لباس نظامی برادرش را پوشید و
برای ثبت نام رفت. چه قدر به او خندیدند.
شناسنامه ی پسردایی اش را برد، باز هم فهمیدند.
شناسنامه اش را دست کاری کرد،
باز هم فهمیدند. چند ماه بعد اعزام شد.
آخر کمی بزرگ تر شده بود.
منبع : سایت صبح