ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
پنجوین. موقع رفتن چشممان افتاد به یک بسیجی مجروح داخل کانال.
البته زخمش چندان عمیق نبود. از دست ما هم در آن موقعیت کاری برنمی آ مد.
وقت برگشتن از عملیات او را از کانال بیرون آوردیم و با خودمان بردیم.
پسر شیرین زبانی بود و می گفت: من شهید شده ام؛
ولی نمی خواهم خانواده ا م بفهمند، چون تک فرزند هستم بی طاقت می شوند.
منبع : منبع : بر گرفته از ماهنامه فرهنگ ایثار