ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
کمی دقت نمی کردی،
بیل مکانیکی به گل می نشست.
زمان می گذشت؛ اما از شهدا خبری نبود.
داشتم با خودم حرف می زدم:
«خدایا من هم با این ها بودم،
چی شد این ها را انتخاب کردی؟
مگه ما بدا دل نداریم؟
خدایا این ها چی داشتند که ما
از اون بی بهره بودیم؟». ناگهان،
یک تکه پارچه قرمز رنگ توجهم را جلب کرد.
دویدم و برداشتمش.
گل ها را از روی آن پاک کردم.
جواب سؤالم بود؛ رویش نوشته بود:
«عاشقان شهادت».
منبع : سایت صبح