ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
زنی صیحه زنان و دیوانه وار خدمت پیغمبر
(ص) آمد و گفت
یا رسول الله ، اصحاب بروند کار خصوصی با شما دارم.
اصحاب رفتند ، آن زن خدمت پیغمبر(ص) نشست،
و گفت : یا رسول الله گناهی بزرگی مرتکب شده ام .
پیغمبر ( ص ) فرمود : رحمت خدا بزرگتر
از گناه تو است و با توبه گناه آمرزیده می شود
،حال بگو گناهت چیست ؟
زن گفت : یا رسول الله ، من شوهر دارم ،
زنا دادم و آبستن شدم ، بچه به دنیا آمد ،
او را در خمره سرکه خفه کردم ،
و سرکه های نجس را به مردم فروختم .
پیامبر ( ص ) خیلی ناراحت شد ، و فرمود :
می خواهی به تو بگویم چرا به درون
این چاه گمراهی افتادی ؟
گمان می کنم نماز نمی خوانی و رابطه ات با خدا قطع
شده و دچار این فلاکت شده ای !