ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
در سال1359 تعدادى نیروبه فرماندهى محمدعلى طالبى
معروف به میرزاى نجفآبادى - براى عملیات شناسایى
به منطقه شوش فرستاده شدند و گروه شناسایى دشمن را
که قصدحمله داشتند،شناسایى کردند.میرزاخیلى جدى گفت:
«برادران عزیز من! امروز یا باید مقاومت کنید و
دشمن را شکست دهید، یا اگر کوتاهى کنید،
همه شما کشته و اسیر مىشوید.»بچه ها وقتى صداى او
را شنیدند، با صداى بلند گفتند:«مقاومت، مقاومت!»
حمله شروع شد. تعداد افراد ما 70 نفر بودند و
عراقیها حدود 300 نفر. جنگ سختى در گرفت. به
علت نبردخوب بچه هاعراقیهامجبوربه عقبنشینى شدند.
در آن بین میرزا خواست نماز بخواند؛ براى
همین از ما فاصله گرفت و قصد داشت تیمم کند
که صداى خمپاره شنیده شد. به سمت میرزا
که برگشتم دیدم روى زمین افتاده است.
ترکش به پهلویش اصابت کرده و به
دیدار حق نایل گشته بود شهید محمد علی طالبی
منبع : راوى: برادر مرتضى هاشمى، ر. ک:
در امتداد دیروز، ص 9