ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
پدر دو شهید عراقی در گفتگو با مشرق:
گروه بینالملل مشرق- نزدیک اذان ظهر بود؛
ازدحام جمعیت انقدر زیاد بود که جا برای نماز
خواندن هم به سختی یافت میشد. تقریبا
وسط بینالحرمین نشستیم. کنار مردی که
آرام ذکر میگفت و با آرامش خاصی گنبد
حرم اباالفضل العباس(علیه السلام) را نگاه می کرد.
چند دقیقه که گذشت گریه های مردی که
در کنارمان نشسته بود زیاد و زیادتر
میشد تاجایی که توجهمان را به خودش جلب کرد
وقتی چشمش به نگاههای ما خورد ناگهان
خودش شروع به حرف زدن کرد.