شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

شهید مهدی باکری




قبل از عملیات رمضان، برای شناسایی رفته بود جلو، برگشت .
 تیر خودره بود به سینه ش. سریع فرستادیمش بیمارستان اهواز.
 یک روپوش پزشکی پیدا کردم و بردم برایش . همان را پوشید و
یواشکی از بیمارستان زدیم بیرون . توی راه سینه ش را فشار
می داد. معلوم بود هنوز جای تیر خوب نشده. به ش گفتم
« اینجوری خطرناکه ها. باید برگردیم بیمارستان.»
گفت« راهت رو برو. شاید به مرحله ی دوم عملیات رسیدیم.»
شهید مهدی باکری

شناسایی




شناسایى عملیات خیبر بود. مسئول محور بودم و باید خودم براى توجیه منطقه،
 مى رفتم جلو. با چند نفر از فرمانده گردان ها، سوار قایق شدیم و رفتیم. موقع برگشتن،
 هوا طوفانى شد، بارانى مى آمد که نگو. توى قایق پر از آب شده بود. با کلى مکافات
 موتورش را باز کردیم و پارو زنان برگشتیم. وقتى رسیدیم قرارگاه، از سر تا پا خیس شده بودیم.
 زین الدین آمد، ماجرا را برایش تعریف کردیم. خندید و گفت «عیبى نداره. عوضش حالا
 مى دونین نیروهاتون، توى چه شرایطى باید عمل کنند   شهید مهدی زین الدین

منبع : برگرفته از مجموعه کتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | احمد جبل عاملی

سرباز حضرت اقا


مگر نگفتید ما سربازیم، مطیع امر رهبریم، پس چی شد؟
سرباز که نمی رود پشت سر فرمانده!
تو باید هزار متر جلوتر خط را نگه داری.
دیدبانی، آقا
تخریب، آقا
شناسایی، آقا
دشمن شناسی، آقا
نگهبانی، آقا
تک تیرانداز، آقا
خمپاره چی، آقا
اینجوری که آقا را خسته می کنید!
" حاج سعید قاسمی "