گاهی چه زود دیده
درگیر می شود
گاهی دلی نمک نخورده
نمک گیر می شود
گاهی هوای دنیا چه دل
گیر می شود
گاهی چه زود غصه
فراگیر می شود
گاهی چه زود دیر می
شود
گاهی که انتظار تقصیر
می شود
گاهی که از خیانت
تقدیر می شود
گاهی چه زود سیل اشک
سرازیر می شود
گاهی که دل از دست
دیده دلگیر می شود
گاهی چه زود پرنده
اسیر می شود
گاهی که طعمه نصیب
شیر می شود
گاهی چه زود دیر می
شود
گاهی که دل زنجیر می
شود
گاهی که عشق تفسیر می
شود
گاهی چه زود شعله
خاموش می شود
گاهی چه زود قصه
فراموش می شود
گاهی که خورشید رنگ
سیب می شود
گاهی که گرگ زمانه
نجیب می شود
گاهی چه زود دیر می
شود
گاهی که سکوت تدبیر
می شود
گاهی که نیاز تقصیر
می شود
گاهی چه زود دیر می
شود
گاهی که خدا نزدیک می
شود
گاهی که لطف عجیب
میشود
ماندن برای من، تحقیر است رفتن نکوترین، تقدیر است
این دل، هوای رفتن دارد پای اگر چه در، زنجیر است
یاران یکی یکی، می کوچند
کوچ ستاره ها، دلگیر است
دستم رها شده، تنهایم
با من دل من، درگیر است
شبی ساکت و دلگیر خودم بودم و قلبی که ز غم بسته به زنجیر
و هنگام اذان بود
که پیچید در افاق یکی نغمه ی تکبیر
نوشتند که هنگام اذان دست به دامان خدا باش و مشغول دعا باش
وگفتم به خدا بین دعایم
که دلتنگ اذان حرم کرببلایم .