ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
الهی بحق عمه ی سادات
«عجل لولیک الفرج»
عصر تاسوعا
حضرت ابا عبداللّه الحسین صلوات اللّه علیه
جلوى خیمه نشسته بود و سر مبارک خود
را بر سر زانوهاى خود نهاده ،
تا قدرى استراحت نماید.
پس ناگهان حضرت زینب سلام الله علیها با شنیدن
صداى صیحه اسبان و هجوم دشمنان، نزدیک
برادرش امام حسین سلام الله علیها آمد
و به آن حضرت خطاب کرد و اظهار داشت :
اى برادر! آیا صداى اسبان را نمى شنوى،
که هجوم آورده اند؟!
پس امام حسین علیه السلام سر از زانوى خود
برداشت و ایستاد؛ و آن گاه برادر خود
حضرت اباالفضل العبّاس علیه السلام را
صدا کرد و فرمود: برادرجان عبّاس!
حرکت کن و به سوى مهاجمین برو؛ و
از ایشان بخواه که امشب را به
ما مهلت دهند، تا در این شب با
پروردگار متعال مناجات و راز و نیاز نمائیم .
خدا مى داند که من نماز و تلاوت قرآن،
همچنین مناجات و استغفار به درگاه
خداوند متعال را خیلى دوست دارم .
لذا حضرت اباالفضل علیه السلام
از آن ها مهلت گرفت .
و در آن شب امام حسین علیه السلام و
دیگر اصحاب و یاران آن حضرت هر
کدام به نوعى مشغول عبادت و
استغفار و راز و نیاز با قاضى الحاجات شدند.
تلخیص از : مقتل خوارزمى : ج 2، ص 33،
تاریخ طبرى : ج 4، ص 344، مشیرالاحزان
: ص 72، بحارالانوار : ج 45، ص 47 - 57.