خیلی سخته مادر شهیدوپدرشهید رو بهش
بگن بچه ات دیگه
بر نمیگرده ودیگر دنیایی نیست و
معراج شهداست خیلی
سخته اونقدری که وقتی بچه بودم وفهمیدم
پدربزرگم گریه هایش را گذاشته بود برای
وقتی که کسی دیگر در خانه نیست وتنهایی با
عکس عباسش حرفهایی میزد از جنس شهد عشق
گذشت وگذشت تا برادر بزرگتر عباس هم به
او پیوست این بار حرفهای ان جنسی را
خیلی سخت میتوانستی از زبانش بشنوی و
فقط صورتش را میدیدی که غرق اشک شده