مادر میگفت «آخه پاهات از بین میره.
تو هم مثل بقیه کفش بپوش، بعد برو دنبال دسته.»
ابراهیم چشمهای میشیش را پایین میانداخت و میگفت
«میخوام برای امام حسین سینه بزنم. شما
با من کاری نداشته باشین.» شهید ابراهیم همت
منبع : برگرفته از مجموعه کتب یادگاران
| انتشارات روایت فتح | مریم برادران