باید تاوان کدام غفلت را بدهیم
که این چنین،
اسیر غربت شده ایم؟
چرا خورشید نمی تابد؟
چرا گل های نرگس نمیخندند؟
چرا سپیده ظهورت به شب یلدای
انتظارمان پایان نمی دهد؟
مولا! هزاران دل شکست، هزاران قلب
از تپش ایستاد و هزاران نگاه خیره،
به پنجره انتظار بسته شد؛ اما تو نیامدی!
ای شبیه سپیده، ای خود سپیده!
ای خلاصه باران، و ای نجوای آبشار!
تو را میخوانیم؛ به صداقت آبی آسمان.
این الطالب بدم المقتول بکربلا