شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

اشک



از دو چشم سوال می پرسم
که چرا اشک در نمی آید؟
او به طعنه جواب خواهد داد :
آخر این چاه خشکیده است... سر خود را به زیر انداز
سر خود را به حکم محکومی می تکانم ...
به زیر اندازم ...
حال که خوب فهمیدم چه بلایی بر سر دلم آمده؛ اشک ریزان به راه اندازم ...
اشک فرصت نمیدهد این بار ،
تا که صحبت کنم با او ...
با خدایی که خوب میداند؛
علت درد دستانم ... علت زخم حنجره ام و
علت خشکسالی چشمانم!!...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد