نیم قرنی بیش از حجۀ الوداع نگذشته است و
هستند هنوز ده ها تن از صحابه ای که در غدیر خم
دست علی را در دست پیامبر خدا دیده اند و
سخن او را شنیده، که: من کنت مولاه فهذا علی مولاه ...
اما چشمه ها کور شده اند و آینه ها راغبار گرفته است.
بادهای مسموم نهال ها را شکسته اند وشکوفه ها
را فروریخته اند
و آتش صاعقه را در همه وسعت بیشه
زار گسترده اند. آفتاب،
محجوب ابرهای سیاه است وآن دود سنگینی که آسمان را
از چشم زمین پوشانده ... و دشت، جولانگاه
گرگ های گرسنه ای است که رمه را بی چوپان یافته اند.
//منبع: کتاب فتح خون فصل اول
"آغاز هجرت عظیم" اثر ماندگار سید مرتضی آوینی//