شبی ستاره چشمش ظهور
خواهد کرد
مرا زغربت این کوچه دور خواهد کرد
طلوع می کند از سمت آسمان
مردی
نگاه پنچره را غرق نور خواهد کرد
«فرزندم!
رؤیای روشنت را
دیگر برای هیچ کس بازگو مکن!
-حتی برادران عزیزت-
می ترسم
شاید دوباره دست بیندازند
خواب تو را
در چاه
شاید دوباره گرگ...
می دانم
تو یازده ستاره و خورشید و ماه
در خواب دیده ای
حالاباش!
تا خواب یک ستاره دیگر
تعبیر خواب های تو را
روشن کند
ای کاش...!»