شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

بی سروسامان توام یا حسین

وقتی این جسم بی سررادرمنطقه ی عملیاتی یافتند
یک کاغذدرجیب شهیدپیداکردندکه روی ان نوشته بود
بی سر وسامان تو ام یا حسین

احساس تکلیف‌ها

دیروز احساس تکلیف‌ها، بوی شهادت می داد، اما امروز...
او هم احساس تکلیف کرده بود.
لباس خاکی به تن کرده و راهی جبهه های جنگ شده بود.
شب عملیات فتح المبین با گریه میگفت:
"یوسف فاطمه(س)! من شرم دارم از روز قیامت که
من سربه بدن داشته باشم وتو نه.
 از تو خجالت میکشم که سرداشته باشم."

وصیت کرده بوددرهمان قبری دفنش کنندکه خودش کنده بود.
قبر را که بازکردند دیدند
قبر کوچکتراز حد معمول است. بدنش که برگشت
 راز این کوچک بودن قبر را فهمیدند...

سر در بدن نداشت...
ترکش های خمپاره سر او را با خود برده بود
«شهید شیر علی سلطانی»

قلب قران

ڪسے چـہ میـدانــَد
شاید
قــلـ❤ــــب قرآن ( یاســین)
ہمان ⇐یــا حســین⇒ باشد
ولـے بـے ســَر...

❈السّلام عَلیک یا اباعبداللـہ الحسین❈

السلام علیک یا ابا عبدالله

امام جماعت واحد تعاون بود.

بهش می گفتند حاج آقا آقاخانی،

روحیه عجیبی داشت. زیر آتیش سنگین

عراق شهدا رو منتقل می کرد عقب،

توی همین رفت و آمدها بود که

گلوله مستقیم تانک سرش رو جدا کرد.

چند قدمیش بودم. «هنوز تنم می لرزه

وقتی یادم میاد» از سر بریده شده اش صدا بلند شد:

« السلام علیک یا ابا عبدالله»

                                                             راوی : جواد علی گلی( همرزم شهید)

 مشخصات روحانی شهید:

نام و نام خانوادگی : محسن آقاخانی

متولد : 4/6/1347 - تهران

شهادت : کربلای 5 شلمچه

محل دفن : بهشت زهرا(س) قطعه 29

 

  شـادی روح شــهدا صــلوات