شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

لبیک یا حسین...



پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر ...
چون شیشه عطری که سرش گم شده باشد...
لبیک یا حسین...

یا حسین


ح س ی ن فریاد می زند:

هل من ناصر ینصرنی؟


و من درحالی که نمازم قضا شده است می گویم:

لبیک یا ح س ی ن

بندگی


من بندگی ز ترس جهنم نمی کنم
بنده شدن بخاطر اجبارها بس است !

خیلی گناه می کنم و توبه می کنم دیگر بس است
اینهمه تکرارها بس است

این بار را بخر که دگر راحتم کنی...
بیهوده رفتن سر بازارها بس است

ما را بهشت هم نبر ، اما قبول کن لبخند تو برای
 گنه کارها بس است

آری فقط حسین مرا رد نمی کند...

مادر شهید


مادر پول و طلاهاشو داد و از در ستاد

 پشتیبانی جنگ خارج شد

مسوول مربوطه فریاد زد : مادر رسیدتون !
مادر خندید و گفت : من برای دادن

 دوتا پسرم هم رسید نگرفتم