براى عملیات کربلاى5،مىبایست دکلى پشت خط مقدم نصب مىکردیم. إسماعیل کمالى -
مسئول گروهان - گفت: «براى نصب دکل به یک نیرو احتیاج داریم.» من اصرار داشتم با
او بروم؛ اما آتش دشمن به اندازهاى زیاد بود که آقاى کمالى گفت: «در این شرایط
نمىشود جلو رفت. صبر مىکنیم تا آتش کمتر شود.» همه فکر کردیم ایشان از نصب دکل
به کلى منصرف شده است؛ اما بعد از یک ساعت متوجه غیبت ایشان شدیم و او را در حال
نصب دکل دیدیم. تازه آن لحظه بود که به قلب رئوف و احساس مسئولیت قابل تقدیر آن
بزرگوار - که بعداً رداى شهادت به تن کرد - پى بردیم. شهید
اسماعیل کمالیمنبع :راوى:محمّد رضایى،ر.ک:خاکریزوخاطره، ص 102 و 103