این دنیا مزرعه آخرت است. پس بکوشید
از این مزرعه محصول بهترى براى آخرت بردارید.
شهید محمدعباسى ثانى
ابن مسعود:روزى دید پیغمبر روى حصیر خوابیده است.
همین که پیغمبر از خواب بیدار شد، ابن مسعود
ملاحظه کرد اثر چوبهاى خشک و زبر حصیر روى بدن
پیامبر دیده مى شود.با مشاهده این وضع عرض کرد: یا رسول الله !
اگر صلاح است، براى اتاق خواب شما وسایل آسایش تهیه کنیم؟
حضرت فرمود: ابن مسعود! وسایل آسایش این دنیا،
برایم مهم نیست . زیرا من همانند مسافرى هستم
که پس از استراحت اندک در سایه درختى ،
به سوى مقصد حرکت کند. اینجا خانه
اصلى من نیست که در آبادى آن بکوشم
گاهی چه زود دیده
درگیر می شود
گاهی دلی نمک نخورده
نمک گیر می شود
گاهی هوای دنیا چه دل
گیر می شود
گاهی چه زود غصه
فراگیر می شود
گاهی چه زود دیر می
شود
گاهی که انتظار تقصیر
می شود
گاهی که از خیانت
تقدیر می شود
گاهی چه زود سیل اشک
سرازیر می شود
گاهی که دل از دست
دیده دلگیر می شود
گاهی چه زود پرنده
اسیر می شود
گاهی که طعمه نصیب
شیر می شود
گاهی چه زود دیر می
شود
گاهی که دل زنجیر می
شود
گاهی که عشق تفسیر می
شود
گاهی چه زود شعله
خاموش می شود
گاهی چه زود قصه
فراموش می شود
گاهی که خورشید رنگ
سیب می شود
گاهی که گرگ زمانه
نجیب می شود
گاهی چه زود دیر می
شود
گاهی که سکوت تدبیر
می شود
گاهی که نیاز تقصیر
می شود
گاهی چه زود دیر می
شود
گاهی که خدا نزدیک می
شود
گاهی که لطف عجیب
میشود
یابن
الحسن(عج)!
قصه انتظار را
دلهای خدایی
چه زیبا می گویند !
نکند گیج شوم در هیاهوی
دنیا
و یادم برود که قرار است
هر روز قدمی به تو
نزدیکتر شوم !
نکند عمرم به ناله و زاری
بگذرد
و یادم برود که لحظه هایم
سرشار
از عطر نگاه و توجه توست
بعضی ها حیف اند که تو این دنیا بمونن
حیف اند که گرد و غبار دنیا وجود آسمونی شونو فرا بگیره ….
بعضی ها انقدر که زلال اند به این دنیا
تعلق ندارن … اونها مثل چشمه اند …..
و خدا اونها رو می بره واسه خودش ….
و چقدر زیباست در آغوش خدا و محبوب
آرام گرفتن…. با ش ه ا د ت ……
اللهم ارزقنا ….
نه آنکه اغیار بگوید...
گاه نوشته های حسین شرفخانلو
در بیابانی بی نام و نشان گم شده ام...
با دل تنهای خودم...
می نگرم، می گردم... اینجا؟؟ کجاست؟؟
ظلمت شب پرده ای بر چشمانم افکنده...
از آسمان مرگ می بارد...
اسم اینجا چیست؟
دلم می گوید...:نامش دنیاست... صبر کن،
دو سه روزی بیش نیست...