شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

جگر شیر نداری سفر عشق مرو

پیشانی بند بسته ،پرچم دست گرفته بود وبی سیم را هم روی کولش...

خیلی بانمک شده بود. گفتم: خودت رو مثل علم درست کرده ای؟ 

می دادی روی لباست را هم بنویسند.

پشت لباسش را نشان داد نوشته بود:

 « جگر شیر نداری سفر عشق مرو! »

گفتم: به هر حال، اصرار  نکن. بیسم چی لازم دارم ولی تورا نمی برم

؛ چون هم سن ات کم است هم برادرت شهید شده!

با ناراحتی دستش رو گذاشت روی کاپوت ماشین و گفت:

باشه،نمیام ولی فردای قیامت شکایتت روبه فاطمه زهرا(س) می کنم. 

میتونی جواب بده!

گفتم: برو سوار شو.


در بحبوحه عملیات پرسیدم: بیسیم چی کجاست؟

گفتند نمی دانیم، نیست. به شوخی گفتم: 

نکنه گم شده،حالا باید کلی بگردیم تا پیدایش کنیم.

 بعد عملیات نوبت جمع آوری شهدا شد.یکی ازشهداترکش سرش رابرده بود.

وقتی برگرداندیمش پشت لباسش نوشته بود:

 « جگر شیر نداری سفر عشق مرو»

 

 

اخرین مکالمه


آخرین مکالمه قبل ازپرواز :
عراقیها خاکریزراگرفته اند


دارندتیرخلاص میزنند
بایدفرکانس بیسیم راعوض کنم

سلام مارابه امام برسانید
بگوییداز ما راضی باشد

هرکاری ازدستمان برآمدکردیم

یاران ! شتاب کنید

یاران ! شتاب کنید که زمین نه جای ماندن ، که گذرگاه  

است ... گذر از  نفس به سوی رضوان حق . هیچ شنیده  

 

ای که کسی در گذرگاه ، رحل اقامت بیفکند ؟... و  مرگ  

 نیز در اینجا همان همه با تو نزدیک است که در کربلا ، و  

 

کدام انیسی از مرگ  شایسته تر ؟ که اگر دهر بخواهد  

 با  کسی وفا کند و او را از مرگ معاف دارد ، حسین که   

 

از  من و تو شایسته تر است . الرحیل ، الرحیل ! یاران  

شتاب کنید...

در بیابانی بی نام و نشان گم شده ام...
با دل تنهای خودم...


می نگرم، می گردم... اینجا؟؟ کجاست؟؟
ظلمت شب پرده ای بر چشمانم افکنده...

از آسمان مرگ می بارد...


اسم اینجا چیست؟
دلم می گوید...:
نامش دنیاست... صبر کن،

دو سه روزی بیش نیست...